آزاد باش،آزاده بمیر

متن مرتبط با «ببوس» در سایت آزاد باش،آزاده بمیر نوشته شده است

متن اهنگ مرا ببوس

  • مرا ببوس نام تصنیفی است با شعری از حیدر رقابی و آهنگی از مجید وفادار که ابتدا توسط خواننده‌ای قشقائی به اسم بتول رضایی با نام هنری پروانه  اجرا شد اما با بازخوانی حسن گل‌نراقی معروف و جاودانه گشت. این تصنیف در آواز اصفهان، همراه با ویولن  پرویز یاحقی و پیانوی  مشیر همایون شهردار از ترانه‌های ماندگار موسیقی ایرانی است.مرا ببوس، مرا ببوسبرای آخرین بار، تو را خدا نگهدار که می‌روم به سوی سرنوشتبهار ما گذشته، گذشته‌ها گذشته، منم به جستجوی سرنوشتدر میان طوفان هم پیمان با قایقران‌هاگذشته از جان باید بگذشت از توفان‌هابه نیمه شب‌ها دارم با یارم پیمان‌هاکه بر فروزم آتش‌ها در کوهستان‌هاشب سیه سفر کنم، ز تیره ره گذر کنمنگر تو ای گل من، سرشک غم بدامن، برای من میفکندختر زیبا امشب بر تو مهمانم، در پیش تو می‌مانم، تا لب بگذاری بر لب مندختر زیبا از برق نگاه تو، اشک بی گناه تو، روشن سازد یک امشب منستاره مرد سپیده دم، چو یک فرشته یارم، نهاده دیده برهم،میان پرنیان غنوده بود.در آخرین نگاهش نگاه بی گناهش، سرود واپسین سروده بود.بین که من از این پس دل در راه دیگر دارم.به راه دیگر شوری دیگر در سر دارمبه صبح روشن باید از آن دل بردارم، که عهد خونین با صبحیروشن‌تر دارم…‌هامرا ببوساین بوسه وداعبوی خون می‌دهد بخوانید, ...ادامه مطلب

  • متن اهنگ مرا ببوس

  • مرا ببوس نام تصنیفی است با شعری از حیدر رقابی و آهنگی از مجید وفادار که ابتدا توسط خواننده‌ای قشقائی به اسم بتول رضایی با نام هنری پروانه  اجرا شد اما با بازخوانی حسن گل‌نراقی معروف و جاودانه گشت. این تصنیف در آواز اصفهان، همراه با ویولن  پرویز یاحقی و پیانوی  مشیر همایون شهردار از ترانه‌های ماندگار موسیقی ایرانی است.مرا ببوس، مرا ببوسبرای آخرین بار، تو را خدا نگهدار که می‌روم به سوی سرنوشتبهار ما گذشته، گذشته‌ها گذشته، منم به جستجوی سرنوشتدر میان طوفان هم پیمان با قایقران‌هاگذشته از جان باید بگذشت از توفان‌هابه نیمه شب‌ها دارم با یارم پیمان‌هاکه بر فروزم آتش‌ها در کوهستان‌هاشب سیه سفر کنم، ز تیره ره گذر کنمنگر تو ای گل من، سرشک غم بدامن، برای من میفکندختر زیبا امشب بر تو مهمانم، در پیش تو می‌مانم، تا لب بگذاری بر لب مندختر زیبا از برق نگاه تو، اشک بی گناه تو، روشن سازد یک امشب منستاره مرد سپیده دم، چو یک فرشته یارم، نهاده دیده برهم،میان پرنیان غنوده بود.در آخرین نگاهش نگاه بی گناهش، سرود واپسین سروده بود.بین که من از این پس دل در راه دیگر دارم.به راه دیگر شوری دیگر در سر دارمبه صبح روشن باید از آن دل بردارم، که عهد خونین با صبحیروشن‌تر دارم…‌هامرا ببوساین بوسه وداعبوی خون می‌دهد بخوانید, ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها